از کرامات شیخمان!!
امروز زینب به زمین اعتماد کرد و مفتخرش کرد که تقریبا بیست ثانیه روش بایسته!به تنهایی و مستقل!!! بعضی موقعا چقدر ثانیه ها برامون ارزشمند میشن!!
تازه اونم توی جمع مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله ها که همشون بااون حرکتت دلشون ضعف رفت....من و بابایی که طبق معمول...
دخترم از مزه آب تهران خوشش نمباد!چرا کسی درک نمیکنه خب!!آب به طعمی رو کم داره که هیچ کس متوجه ش نشده تا حالا الا زینب بانو!
اینو دخترم که بهم نگفته از حرکتش فهمیدم!چند وقته هروقت میخواد آب بخوره لیوان رو با کمال آرامش ازم میگیره بعد دست راست و بعدشم دست چپش رو که باهاشون همه خونه رو چهار دست و پا رفته توی لیوان میشوره؛ رنگ آب میشه کدر؛بعدشم با کمال آرامش همه آب رو سر میکشه! منم در راستای تربیت فرزند محکومم به اینکه تمامی این صحنه رو با لبخند نگاه کنم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی