آقا...
صبح از خواب پا شده یک ریز و پی در پی و طوری که به وضوح متوحه بشیم میگه: آقا...آقا...آقا... هر وقت حضرت آقا خامنه ای رو تلویزیون نشون میده دخترک رو متوجهش میکنم و بهشون اشاره میکنم و میگم آقا... ولی خیلی بامن تکرار نمیکرد...! چند ساعت بعد وقتی سالنامه ی باباشو از کتابخونه کشید بیرون و صفحه اولش رو باز کرد و عکس حضرت آقا رو دید...و گفت آقا... چنان بوسه ای از ولایت کرد که... گویا آقایمان شب در خواب میهمان چشمان زینب شده بود...