زینب بانوزینب بانو، تا این لحظه: 11 سال و 14 روز سن داره
نی نی وبلاگی شدن مانی نی وبلاگی شدن ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

عقیله مامانی

من عاشقم؟؟؟؟

1392/12/29 2:22
نویسنده : گهواره
232 بازدید
اشتراک گذاری

عاشق اون لحظه ای هستم که تمام صورت ولباس و موها و شلوار و لباسای خاله و فرش تازه شسته شده مامانی و...... را با بستنی تون متبرک کردی و به هیچ کس اجازه کمک کردن بهت رو نمیدی؛ وقتی هم که  بر اثر گرفتن چوب بایک دست خسته میشی و اون رو به دست دیگه ت منتقل میکنی مبلای تازه خریداری شده مامان در معرض خطر قرار میگیرن!(چهره مامان {مادر خودم} اون لحظه خیلی دیدنیه؛البته من سعی میکنم اون لحظه خیلی بهش نگاه نکنم!)چشم

عاشق اون لحظه م که وقتی میخوای دل اطرافیان رو ببری تمام تلاشت رو میکنی که موقع لبخند هر شش تا دندونت با هم دیده بشن!نیشخند

عاشق اون لحظه م که  وقتی بابایی از سر کار میاد به قول خودش با دنده چهار،چهار دست وپا میری سمتش!

عاشق اون لحظه م که وقتی گوشیمو دستم میگیرم با تمام اضطرار میای از پاهام میگیری وآویزون میشی انگار که یه اتفاق وحشتناکی داره اون پایین میافته؛ وقتی هم که بغلت میکنم و میشینی رو پاهام با تمام وجودت نفس عمیقی میکشی من که مامانم هیچی هر آدم غریبه ای هم دلش کباب میشه برات!!!اگرم گوشی بدیم دستت به همون مدل فوق الذکر به صورت آدم لبخند میزنی!!نیشخند

کلا من آدم الکی عاشقیم شاید...فکرکنم!خیال باطل

پسندها (2)

نظرات (6)

مامانی
29 اسفند 92 9:26
چه مامان عاشقی
گهواره
پاسخ
این عاشقی را فارغی نخواهم!!
سمیرا
1 فروردین 93 13:06
خداحفظ کنه این دخملی رو
گهواره
پاسخ
مرسی
ننه علي
1 فروردین 93 23:20
سلام دوستم عاشقي هات مستدام
گهواره
پاسخ
شمام همینطور ننه!
مامان مونا
4 فروردین 93 2:22
سلام مامان زینب.سال نو مبارک.وبلاگت راخوب نوشته ای.من هم دلم تنگ شده برای خانم وسرورم حضرت معصومه س و آقا امام رضا باران دخترم رو که باردار بودم ناگهانی ومجبوربودم پسر دو ساله ام را از شیربگیرم،خیلی سخت بود.پسرم مدام نق میژ.شب تاصبح نمیخوابید.رفته بودم قم پیش مادرشوهرم.غروب آذربود.پناهنده شدم به بی بی فاطمه معصومه س وخواستم کمکم کنه. قربان محبت خانم برم.دلم بازمیخوادازبی بی آرامش بگیرم که این روزاسخت محتاج توسل به خانم حضرت معصومه س هستم. التماس دعا
گهواره
پاسخ
سلام!!!بالاخره ما سعادت پیدا کردیم نظر شمارو داشته باشیم! ما با توسلامون فقط نفس میتونیم بکشبم...راستی سال نوی شمام مبارک مادر سخت کوش!
ارمغان بهشت
20 بهمن 93 13:59
شما که هیچی منم عاشقش شدم
گهواره
پاسخ
شما باعث شدی من بعداز مدتها برم و چندتاازپستاییکه یام رفته بود رو نگاه کنم!واقعا دستتون درد نکنه!
ارمغان بهشت
21 بهمن 93 13:53
یاد آوری این خاطرات شیرین برا بچه ها که البته اما برا ما شیرینتره ، یه زمانی فک کن بچه ها که ازدواج کردن میای و خاطرات بچگیشونو میخونی ، اونوقت چه حالی داره
گهواره
پاسخ
آره ولی اگه مثل ما باشن که از خاطره شنیدن فرااااار میکنن! ان شالله که از ما بهترن!