زینب بانوزینب بانو، تا این لحظه: 11 سال و 15 روز سن داره
نی نی وبلاگی شدن مانی نی وبلاگی شدن ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

عقیله مامانی

آموختنی

1392/12/27 2:40
نویسنده : گهواره
211 بازدید
اشتراک گذاری

ضیافتی که به روزیه دختر خوش روزیمان داشتیم مثل خوابی خوش به چشم برهم زدنی تمام شد  ...


بیاموز گهواره! از دخترت بیاموز...

میبینی چه پاهایش قوی تر شده در قربتی چند روزه!

تو چه را محکم کرده ای؟؟ پاهایت را...یا ...غفلتت را...

یا... یقین قلبت را... یا... حجاب افتاده بر روحت را...

محکم کن گهواره محکم کن!پاهای روحت را ورزیده تر کن!

...در قربت، غریب نباشی صلوات...


 

من چندیست در متولد شدن کودک معلول روحم در روز حسرت ماتم زده ام...دخترکم مرادر تکراری بودن دغدغه ایم ببخش...

پسری را در حرم امام رضا دیدم که بدن و ذهنش باهم معلول بودند؛بین مردم چهاردست و پا حرکت میکرد؛چهره ترسناکی داشت؛هراز چند گاهی هم فریادهای خوفناکی میکشید؛تمام مردم از دیدن او تعجب میکردند و بعضی هم میترسیدند؛همین برای من کافی بود برای ترسیم چهره ی احتمالیم در محشر....تازه اگر بدتر از این نباشم که هستم...دخترم تمام بدنم ه ن و ز میلرزد...کاش میشد بغلم کنی معصوم من...


 

 

پ.ن: انگار ما دوست داشتیم برگردیم ولی امام رضا نمی خواست شما بری! چون وقتی میخواستیم برگردیم تازه فهمیدیم اسممون توی لیست مسافرا نیست!من و بابایی که ته دلمون قند آب میشد ولی تعلقات تهرانی مون مگه گذاشت که از این معطلی خوشحال بشیم؟؟!!با کلی دنگ و فنگ و دوندگیای بابا کربلایی...بماند... برگشتیم...

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامانی
27 اسفند 92 9:52
آخ که چقدر دلم میخواد مدتی برم زیر سایه امام زندگی کنم یا مدتی برم جنوب یا کربلا.................................. خیلی دلم تنگ شد
گهواره
پاسخ
نگو مامانی....نگو!
ننه علي
28 اسفند 92 16:16
سلام من تازه فهميدم رفتي مشهد زيارت قبول ...بماند...
گهواره
پاسخ
قبول درگاه حق...انشاالله...کاشکی حرفتو میزدی خاله...دلمون ترکید...
سمیرا
1 فروردین 93 12:36
منم نمیدونستم,قبول باشه,التماس دعا...
گهواره
پاسخ
توی پست با عنوان (...) در موردش نوشته بودم بابا! کم لطفی نکنین و با دقت ببشتری مطالبمون این حقیر رو بخونید! ممنون عزیزم انشاالله قسمت همه آرزومندا...