دخترک میتواند...

دخترک میتواند...روی پاهایش به راحتی بایستد و بعد به راحتی بنشیند اما هنوز نیم قدمش به یک قدم کامل تبدبیل نشده!فقط یکبار ذوق مرگمان کردو دوقدم به سرعت برداشت؛ولی فقط یک بار... دخترک میتواند...به راحتی مامان و بابا را بگوید!آن هم با آهنگ و کشیدن صدای آخرشان!:-) تشنه که میشود آبببببه!با ب مفتوح تشدید دار میگوید خییییلی شیرین... دخترک میتواند...به فرامینمان که مبنی بر بشین و پاشو و وایسا میباشد به درستی عکس العمل نشان دهاد!! دخترک میتواند...به شیرینی شیرین ترین و لذت بخش ترین شکل ممکن وقتی اتفاقی میافتد که من وای و آخ و اوخم!به هوا میرود بگوید:دییبه؟؟دی دوود؟؟ یعنی چیه؟چی شد؟....خلاصه این روزها همش جان به کف مانده ایم از بس که میکشدمان با اداهایش... ---------پدر دخترک چهار روز پیش پدربزرگش را اردست داد...آن هم چه پدربزرگی....آنقدر شیفته حضرت زینب بود که اشک و بغض هیچگاه نمی گذاشت نام خانم را به راحتی برزبان بیاورد...آخر هم روز رفتنش با روز رفتن عمه سادات یکی شد... و مرد خانه مان غم زده است...خدا برایمان نگهش دارد انشاالله...