زینب بانوزینب بانو، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
نی نی وبلاگی شدن مانی نی وبلاگی شدن ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

عقیله مامانی

شرح ضیافت نامه 2

1394/1/31 17:23
نویسنده : گهواره
644 بازدید
اشتراک گذاری

چند بار نهار را مهمان ارباب بودیم و چندبار هم مهمان عمویمان...

زینب مثل پروانه دور حرم میچرخید...یه طواف واقعی...

و پدرش که از نزدیک شدن پروانه اش به قتلگاه دچار ترس میشد... هنوز بعد از 1400 سال دل یک مرد را قتلگاه میلرزاند چه رسد به...عبدالله...و سکینه...و رقیه...

روز قبل از شهادت بانوی مظلومه ی دو عالم دلتنگ مولامون شدیم و از اربابمون آرزوی دیدار دوباره کردیم...

رفتیم نجف تا در سوگ زهرا در کنار مولا زانوی غم بغل بگیریم...دل آتش میگرفت از تصور اینکه روزی حسن چه دید و چه کشید و حسین و زینب...

و کاش شب شام غریبان محبوب علی کنار ش نبودیم... چرا که باید پاره پاره میشدیم از داغی که اون شب روی دل مولایمان بود...و غربت علی...

زینب کنا ر پدر عالم خوش بود...سرمست...ابو زینب فقط مجال برای خواندن نمازهای واجبش پیدا میکرد؛ انقدر که دخترکش فعال بود!

روز چهارم شهادت حضرت زهرا بود که به سمت سرور شیعیان، آقایمان و پدر امام رؤف، آقا موسی بن جعفر(ع) و پسر امام رؤف، آقا محمد تقی(ع) راهی شدیم. و در بغداد دیدیم کاخهای ویران زیادی، کاخ صدام، کاخ هرون الرشید و مساجدی که نفرین اهل بیت از سرو رویشان میریخت که تعطیل شده بودند که روزگاری دور شیعیان در آنجا به شهادت میرسیدند و یا به چاه انداخته میشدند...

روز دوم که در کاظمین بودیم پدر امام عصر دخترکمان را دعوت کرد..عمدا میگم دخترکمان که حداقل در خودم لیاقتی ندیدم...

دل را به دست گرفتیم و جان را به خدا سپردیم و رفتیم سامراء...


سامرا بماند ماجرایش برای شرح بعد...

پسندها (5)

نظرات (10)

ĸoѕαr
31 فروردین 94 18:31
___♥♥♥ __♥♥_♥♥ _♥♥___♥♥ _♥♥___♥♥_________♥♥♥♥ _♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥ _♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥ __♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥♥ ___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥ ____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥ ____♥♥___♥♥__♥♥ ___♥___________♥ __♥_____________♥ _♥_____♥___♥____♥ _♥___///___@__\\__♥ _♥___\\\______///__♥ ___♥______W____♥ _____♥♥_____♥♥ _______♥♥♥♥♥ سلام وب شماعالیه من وقتی عکس کودک شمارو میبینم فکر میکنم اجی وبرادر خودمه راستی به وب منم بیایید واگه موافق بودیید تبادل لینک هم بکنیم مرسی
مامان نازنین زهرا
1 اردیبهشت 94 17:54
چه ضیافت نامه پر سوز وگدازی...وچه سوز با شکوهی که بعد از 1400سال هنوز دل وجان را میبرد ...چه زیارت دل چسبی کرده اید ام زینب.....هنز زائری بان التماس دعا
گهواره
پاسخ
هزار و چهارصد سال که هیچ...چهارده هزارو چهارده سال هم کم است برای این سوز...میزبانای کریمی داشتیم در این میهمانی وگرنه ما که...
ننه علي
2 اردیبهشت 94 7:27
به به... منتظر شرح بعدیم بی صبرانه دوستم.
گهواره
پاسخ
چشم!دوستم! زوده زود
مامان عفیفه
5 اردیبهشت 94 15:34
سلام به به خوش بحالتون التماس دعا
گهواره
پاسخ
محتاجیم...ممنون
مامان گلشن
7 اردیبهشت 94 18:43
سلام خواهر ..وقتی مطالبتون رو میخونم غرق میشم .و دوباره و دوباره میخونم ..شرح سفر بسیار زیبا بود ...روز شهادت خانوم ما هم حرم مولا بودیم روبروی باب مسلم مراسم عزاداری رو میدیدیم و همراهی میکردیم .اما من تا به حال سعادت زیارت حرم های مقدس سامرا رو نداشتم.
گهواره
پاسخ
ان شالله هرچه سریعتر روزیتون میشه... ان شالله خیلی زووود روزی هممون بشه...
ارمغان بهشت
9 اردیبهشت 94 17:35
گهواره
پاسخ
ارمغان بهشت
10 اردیبهشت 94 8:18
عزیزم قلمتو خیلی دوست دارم ، و خوش به سعادتتون من تا حالا لیاقت نداشتم نجف و کربلا و حرمین امامین معصوممون برم واقعا خوش به سعادتتون
گهواره
پاسخ
ممنون خانوم لطف داری واقعا! ان شالله خیلی زود قسمتتون میشه...هر چه سریعتر...
مامان باران
11 اردیبهشت 94 1:41
سلام زیارت حساااااابی قبوووووول.خوش بحالتون. التماس دعا.... قلمتان زیباست
گهواره
پاسخ
ممنون مامان باران...ان شالله خیلی زود نصیبتون یه زیارت بامعرفت....
مامان لیلا
12 اردیبهشت 94 0:59
امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید گویی بساط عیش مداوم به من رسید نور ستاره ای در شب تولدش انگار که فرشته ای از ازل رسید تولد فرشته کوچکتان مبارک.
گهواره
پاسخ
ممنون خانومی...
مامان زکریا
8 خرداد 94 11:12
زیارتتون قبول باشه ان شالله روزی هرسالتان باشد ----------------------------- عراق نقطه به نقطه خاکش درس عبرت است
گهواره
پاسخ
ان شالله همه ی آرزومندا... بله واقعا کشوره عجیبیه...