ریاضی زندگی
دقت که میکنم عددای جالبی برای شما پیدا میکنم...
هشت ماه بود که وجود پراز معجزه ات توی وجودم بود که بابا رفت به دیدار سالار زینب...وقتی هم که به دنیا اومدی هشت ماه بعد دوباره بابایی برات کربلاش امضا شد... بابایی خوب میدونست روزی زینبشه که سالار زینب راضی به مرضی امام هشتمش شده که تونست براتو از عقیله بنی هاشم بگیره...
بزرگی میگفت عدد نه عدد تولده عدد زایشه عدد وجوده...میگفت اگه میخواید کاری براتون واقعا ملکه ی وجودتون بشه نه ماه انجامش بدین میشه یعنی اون عمل در شما متولد میشه...
نه ماه تمرین کردم در آغوش گرفتنت رو،بوییدنت رو،لمس کردنت رو...
توی نه ماه بعدی؛
تمرین کردم مادر بودن رو...که همین یک کلمه تنها کلمه ایه که هیچ مترادف و همراهی نداره...
توی اون نه ماه اول میدونستم دارم چیکار کنم...توی نه ماه دوم فهمیدم که باید چیکار کنم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی